به گزارش دارالوکاله دادمان به نقل از شرق؛ «مهسا گلستانی، دختر ۱۱سالهای که از بهزیستی مشهد به سرپرستی گرفته شده بود، در اثر شکنجه ناپدری و نامادری خود در کاشمر به قتل رسید». دختری که حتی عکسی از او نیست که حداقل بهجای اعلامیه نداشتهاش در وسط صفحه بگذاریم. در خانهای که خانه آرزوهایش بود و در آغوشی که قرار بود جای آغوش پدر و مادرش باشد، در اثر شدت شکنجه جان باخته است. او و برادرش در دوره ششماهه آزمایشی در اختیار این خانواده قرار گرفته بودند و احتمالا شدت پیگیری بهزیستی در دوره آزمایشی به قدری بوده که خانواده فرصت هرگونه سوءاستفاده از مهسا و برادرش را داشته باشند و بهزیستی وقتی میرسد که دختر در بیمارستان بوده است.
بهزیستی در پاسخ به این انتقاد که چرا باید با سهلانگاری در روند فرزندپذیری چنین فاجعهای رخ دهد پاسخ داده است: «گاهی اوقات از سوی خانوادههای متقاضی فرزندپذیری از روند طولانی یا دشوار مراحل مقدماتی فرزندخواندگی، ملاقاتهای حضوری، بازدیدهای نظارتی و حتی تماسهای تلفنی کارشناسان بهزیستی، گلایه میشود؛ هرچند این حادثه یکی از بین هزاران واگذاری سالهای اخیر بهویژه در استان خراسان رضوی است که دومین استان از نظر تعداد فرزندخواندگی و حجم کار است، اما این واقعه اندوهبار و تلخ نشان داد با وجود اخبارهای خوب و امیدبخش درخصوص حضور هزاران خانواده حائز صلاحیت فرزندپذیری که حتی کودکان نیازمند درمان را به فرزندخواندگی میپذیرند، وقوع حتی یک مورد اینچنین چقدر غمبار است و برای بالاتربردن دقت کار باید پروتکلهای ایمنی و تشخیصی را از وضع موجود نیز بالاتر برد. خانوادههای محترم متقاضی نیز باید در روندهای نظارتی فراتر از قبل، کارشناسان و مددکاران بهزیستی را در سراسر کشور همراهی کنند».
سازمان بهزیستی در پایان عنوان کرده است: «لازم به ذکر است کارگروه کارشناسی در سازمان بهزیستی، موضوع را در دست بررسی دارد. ضمن اینکه واکاوی ابعاد قضیه از زمان واگذاری تا حدوث واقعه نیز به دقت و سرعت از سوی مرجع قضائی درحال انجام است و برخورد لازم با افراد اعلامی نهایی صورت خواهد پذیرفت. در ادامه مسیر، پیشبینی تدابیر تشخیصی سختگیرانهتر در برگزیدن خانوادههای متقاضی، تقویت و ارتقای کمی و کیفی استاندارهای مراقبتی و استفاده از فناوریهای نو و هوشمند بهجای روشهای سنتی، ضرورتی اجتنابناپذیر است».
منبع آگاه چه میگوید؟
خبرنگار «شرق» از طریق فعالان محلی در خراسان توانست با یکی از کارمندان سازمان بهزیستی استان خراسان صحبت کند. به گفته او در بدن مهسا رد سوختگی وجود دارد و این کودک و برادرش هردو در سهماهی که در خانه این دو نفر بودهاند، بارها مورد خشونت فیزیکی و سوءاستفاده قرار گرفتهاند. مهسا شاید یکی از همه آنهایی باشد که تحت خشونت قرار گرفتهاند و مرگشان صدایشان شد، اما این مسئله آسیب بزرگتری را نمایان میکند. این مسئله فقدان نظارت درست بهزیستی را روی کودکانی نشان میدهد که به فرزندخواندگی پذیرفته میشوند، فقدان نظارت بهزیستی را روی مراکز نگهداری نشان میدهد و به نظر میرسد سکوتکردن در برابر این مرگ و حتی منتشرنشدن عکسی از این دختر رنجدیده، سرپوشگذاشتن روی درد فرزندانی باشد که پناهشان بهزیستی است. پیشتر نیز بهزیستی تلاش کرده بود روی مسائل موجود در مراکز شبهخانواده و طرح میزبان سرپوش بگذارد که شاید مرگ مهسا تلنگری باشد برای اینکه انتقادات را جدی بگیرند.
اصلا معلوم نیست دوستان مهسا در مرکز نگهداری خبر دارند که همخانهشان چگونه از دست رفته و هنوز حسرت نبودنشان را میخورند؟ اصلا کسی بوده که برای مهسای غریب سوگ غربتش را بگیرد و لباسهای خونینش را در آغوش بکشد و دربرابر سکوت بهزیستی در اوضاع همیشه شلوغ ایران بایستد و بگوید: «چرا؟». مهسا از دست رفت.روزنامه «شرق» از دوستان و آشنایان مهسا گلستانی دعوت میکنند که در صورت داشتن عکسی از مهسا گلستانی آن را به روزنامه «شرق» ارسال کنند تا یادبودی هرچند کوچک در روزنامه توسط روزنامهنگاران برای او برگزار شود و تصویرش در اختیار سازمان بهزیستی قرار بگیرد؛ چون از سوی سازمان عنوان شد عکسی از این دختر وجود ندارد.